نیکاننیکان، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

نیکانی

عاشقتم

  نیکان عزیزتر از جانم...... نمیدونی چقدر عاشقتم بعضی وقتا به این فکر میکنم که خدا چه عشق عظیمی داره که یه ذرشو تو دل ما مامانا انداخته دلمون میخواد جونمونو واسه بچمون بدیم...وای خدای من چقدر مهربونی... ما عشق میدیم به بچه هامون بدون اینکه حتی یه ذره فکر جبرانشو از جانب اونا داشته باشیم وقتی تو خونه میدویی اینور و اون ور دلم میخواد اون پاهای کوچیکتو ببوسم بزارم روی چشمام....تازگیا یه خورده شیطون تر از قبلت شدی بعضی وقتا دعوات میکنم تو هم گریه میکنی زودی پشیموون میشم اشگات و میبوسم طاقت دیدنشونو روی گونه هات وندارم...خیلی دوست دارم اصلا نمیتونم با این نوشته های جزعی بیان این همه عشق خالص و پاک و بکنم..... ...
31 فروردين 1391

مسافرتهای نوروز 91 نیکانی

    سلام سلام سلام سلامممممممم........ ببخشید یه خورده تنبل بازی در اوردم واسه ثبت جدید خاطرات عزیزم: روز اول عید رفتیم سر خاک باباجون عزیز ..بعدش عید دیدنیا مسافرتا شروع شد. روز ٢ با عمه ریحانه جون رفتیم بروجرد.........واااااااااااای که چقدر شیطوونی کردی   هیچکس جرات نداش نزدیکت بشه همش جیغ میکشیدی هههههه هههههههه....دیگه همه میدونستن که بیان نزدیکت میخوای مث سنجد هی بگی هههههههه.. ..نمیزاشتی من نفس بکشم همش میومدی بقلم.. خوشت اومده عینک دودی بزنی مال منو بابارو میزدی...بابا هم یه دونه واست خرید با دایی  مهدی رفتیم کوه معروف بروجرد(چوغا) کلی اهنگ گذاش...
31 فروردين 1391

رفتن نیکانی به پارک اب و اتش

هفته پیش دسته جمعی واسه شام  رفتیم پارک... عاشق اب بازی تو پارک اب و اتشی....ولی من نزاشتم بری زیر اب چون هوا یه کم سرد بود امکان داشت سرما بخوری عزیزم..دفعه پیش که رفتی تابستون بود هوا گرم بود تا جون داشتی خودتو خیس کردی و بازی کردی.   از اسبایی که اونجا بودن خوشت اومده بود و باهاشون حرف میزدی...بعد اون اقایی که مسول اسب بود تو رو گذاشت روش ..خیلی خوشت اومده بود عزیزم ...
30 فروردين 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نیکانی می باشد